هر چيز كه خوار آيدروزى به كار آيد
براى بهتر فهماندن زبانزد به بچه ها از داستان زير استفاده ميكنيم. پدرى با دخترش در پياده رو راه ميرفت. پدر چوب نازك، بلند و پر شاخه اى را در پياده رو ميبيند و آن را بر ميدارد. دخترش ميگويد، پدر جان اين چوب خشك كه به هيچ دردى نميخورد را براى چه برميدارى؟. پدر ميگويد شايد روزى بتوانم از آن استفاده كنم. اتفاقا شب همان روز پرتده اى كوچك كه بالش آسيب ديده بود در ايوان خانه افتاده بود. پدر با خود انديشيد كه من ميتوانم از اين پرتده ناتوان پرستارى كنم تا بالش خوب شود و بتواند پرواز كند. ناگهان به ياد چوب نازك و درازى كه پيدا كرده بود اقتاد. پدر و دختر با هم آشيانه اى نرم و گرم براى پرتده كوچك درست كردند تا در زمان پرستارى، پرتده بتواند در آشيانه آسوده باشد. پس از درست كردن آشيانه و قرار دادن پرتده در آن، پدر روى به دخترش كرد و با شادمانى گفت: هر چيز كه خوار آيد يك روز به كار آيد اين زبانزد را براى صرفه جويى و يا براى دور انديشى استفاده ميكنند